Friday, December 22, 2006

من دانای كل نيستم

پر كه می شوی، سنگينی و تنبل. تاب حركت نداری و نه حتی‌ تاب اين كه چيزی به سويت بيايد، مبادا كه تكانت دهد. فكر می‌كنی همين جا كه هستی خوب است، تا آخر دنيا همين جا خوب است. می انديشی خوب است همينی كه هستی، سرشاری و مالامال و جهان يعنی همان جايی كه تو می بينی و زندگی همانی‌است كه تو می شناسی
آن گاه از سنگينی مكاشفه هايت ترك می خوری و جهانت از لابه لای اين ترك به در می‌شود و تو می مانی و هيچ و تركی بر جانت
بايد گاهی، هر از گاهی،‌ هر آن چه را می دانيم بر زمين بگذاريم و تهی و سبك بال بدويم به سوی دشت احساس و آن قدر تند بدويم تا عقايد فرتوت مان از ما جا بمانند
بگذاريم جان مان نفسی بكشد، بی آن كه بی انديشيم هوا چيست
بگذاريم كلمات بيايند و بروند بی آن كه بی انديشيم به باری كه بر دوش شان نهاده ايم
و تنها نگاه كنيم، خودمان نگاه كنيم، ‌بی آن كه باورمان نگاه كند
به قول كمينگز: كه می داند، شايد ماه بالنی باشد پر از مردمان زيبا كه از شهر بافراستی به آسمان بر شده باشد
......................................................................
توضيح كمی لازم-كمی‌ نا لازم: نام اين پست برگرفته از نام كتاب "من دانای كل هستم" مصطفی مستور است، البته با تغييری‌ بسيار جزئی ‌در حروف كه نهايتا" منجر به وارونه شدن معنی‌ كل عبارت شد و خوب، اين هم از اعجاز حروف و كلمات است. باتوجه به داغ بودن مساله سرقت های ادبی، نوشتن اين توضيح را كمی لازم دانستم تا قبل از هر بحثی (كه معمولا" در مورد آثار برجسته مطرح می شود و خودم هم نمی دانم كه پس من چرا اين توضيح را اين جا می‌ آورم) خود را از هرگونه اتهام در اين زمينه پاك كنم يا احتمالا" هرگونه اتهام در اين زمينه را از خود پاك كنم و يا حالا هرچه....... همين

9 Comments:

At 1:02 am, Anonymous Anonymous said...

mer30... aali bud. keif kardam

 
At 1:02 am, Anonymous Anonymous said...

man shadbanoo budam.
www.shadbanoo.persianblog.com

 
At 3:34 am, Blogger ايزدمهر said...

سلام شادی، مرسی كه بهم سر زدی

 
At 9:23 pm, Anonymous Anonymous said...

(...واما بیشتر اوقات من به اندیشیدن در باب حکمت می گذرد.با شگفتی در آن می نگرم و گاه چنان برگنبد آسمان خیره می شوم که گویی اول بار است آنرا می بینم. ... دست یافتن بر میراث پیشینیان بیشمار لذت بخش است.آنان این گنج را بهر من نهاده اند و به خاطر من این رنج برده اند. ... پیشنیان ما بر پیشرفتهای بسیار دست یافتند.لیک از حل پرسش نهائی دست فرو هستند.) نوشته ای از علاقمندان رادیدیم اینجا نوشتم که البته کوتاه شده است.گاه تا الان کاری نکرده ام اما می شود با استفاده از زمان این کار ها انجام دهم بالاخره روز ها می گذرند و در پس آن فرصت ها پدید می آیند که غیر ممکن ها به واقعیت می رسند اما هیچگاه از حل پرسش نهائی دست فرو خواهم بود.

 
At 11:11 pm, Blogger ايزدمهر said...

سلام علی
درضمن اين كه با بعضی از افعالی‌ كه به كار بردی ‌مشكل دارم و راستش معنی بعضی از جمله هات رو نمی فهم، چند تا سوال ازت دارم
كدام غير ممكن ها به كدام واقعيت می رسند؟ اصلا" ممكن چيست كه به واسطه آن بگوييم چه چيز غير ممكن است؟ و اساسا" واقعيت چيست كه حالا غير ممكن ها (يی كه من نمی دانم چيستند) بخواهند به آن بپيوندند؟
و در انتها، اصلا" ‌پرسش نهايی چيست كه حالا گناه حل نشدنش را بر گردن پيشينيان بی چاره مان می اندازيم كه از حل آن دست فرو هشتند؟؟؟

 
At 11:41 am, Anonymous Anonymous said...

سلام ایزدمهر
درباره متن داخل پرانتز باید بگم که در یکی از مطالب مورد علاقه ام دیدیم را گذاشتم که یک نفر ترجمه کرده است که البته تقصیر افعالش رو نمی تونم بگم کار
مترجم!(:چون هر زبان خصوصیات خاص خودش داره حال ممکن در زبان فارسی معادل های مناسبی نداشته باشیم.من تعریفی از ممکن یا غیر ممکن در حوزه های مختلف نمی تونم بدهم تنها آنچه در تخصص من است مرز کنونی ممکن با ناممکن را ترسیم کرده است که با گذشت زمان این تعاریف کاملا عوض می شود ممکن است روزی موضوعی غیر ممکن بوده است حال اکنون این موضوع ممکن است دیگر غیر ممکن نباشد! وقتی وقتی برای من باشد تا غیر ممکن ها را ممکن شوند آنگاه گفتن از آن بهتر است تا الان!درباره نوشته متن نویسنده شاید تقصیری را گردن پیشینیان نمی گذردوچرا این تقصیر را بر گردن من نمی گذرد

 
At 2:15 am, Blogger ايزدمهر said...

اما فكر كنم خودت هم خيلی خارجی هستی ها :) چون مثل اين كه برای خيلی از عباراتی كه می خوای بيان
كنی، معادل مناسب فارسی پيدا نكردی
البته نويسنده مورد علاقه تو كه تقصير حل نشدن پرسش نهايی رو (كه آخرش نگفتی چيه) به گردن پيشينيان گذاشته و تو هم استفاده از افعال اشتباه و تركيب بندی غلط جمله رو به گردن مترجم انداختی. حالا كه همه تقصير ها گردن يكی ديگه است، تو هم از جواب منتقدانه من ناراحت نشو، تقصير مادرمه كه منو اين طوری تربيت كرده :)
البته مامان ازت معذرت می خوام،الان مجبور بودم اينو بگم، می دونی كه؟ :)

 
At 5:28 am, Anonymous Anonymous said...

وقتی عکسی را می بینید سریع آنرا را نقدمی کنیدیا اینکه اول خوب می بینید بعد عکس را نقد می کنید یا می خواهیدمنظور عکس یا عکاس بدانید.خیلی عکس هایی هستند که بادیدن فقط یک عکس نمیتوان آنرا نقد کرد برای همین با دیدن دیگر کارها شروع به نقد می کنیم.استفاده از ساختار جملات یک نوشته چندان هم سخت نیست تا آنرا نقد کرد.یک نوع ساختار شکنی در جملات می بینم.استفاده درست جملات یا افعال دراین باره نویسنده می تواند ویرایش کند تا منظور رو بهتر از قبل بیان کند.تقصیری اینجا وجود ندارد تا گردن کسی انداخت.از انتقاد هم خوشحال می شوم و من یک سوال دارم: ممكن چيست كه به واسطه آن بگوييم چه چيز غير ممكن است؟چه تعریفی از سوال خود دارید؟درباره پرسش نهایی بعدا می نویسم

 
At 1:18 am, Anonymous Anonymous said...

ایزدمهر عزیز من بحث رو ادامه نمی دهم.در زندگی همیشه خوشحال وموفق پیروز باشی by.
a7sev@yahoo.com

 

Post a Comment

<< Home