چند سوال ساده
،با تو با بهترين آواز جهان سخن گفتم
وتو گوش فرا ندادی.
همان كه هيچ حنجره ای توان خواندنش را نداشت،
جز گلوی من.
ای، تو.....زندگی چيزی جز آواز است؟
با تو با پاك ترين كلمات جهان سخن گفتم،
و تو پاسخی ندادی.
همان كه هيچ دهانی توان گفتنش را نداشت،
جز دهان من.
ای، تو.....زندگی چيزی جز پاكی است؟
با تو با متبسم ترين نفس جهان سخن گفتم،
و تو نشنيدی.
همان كه هيچ سينه ای توان نگهداريش را نداشت،
جز سينه من.
ای، تو.....زندگی چيزی جز لبخند است؟
با تو با عاشق ترين روح جهان سخن گفتم،
و تو حيرتی نكردی.
همان كه هيچ خوابی توان روياش را نداشت،
جز خواب من.
ای، تو...
زندگی چيزی جز عشق است؟
وتو گوش فرا ندادی.
همان كه هيچ حنجره ای توان خواندنش را نداشت،
جز گلوی من.
ای، تو.....زندگی چيزی جز آواز است؟
با تو با پاك ترين كلمات جهان سخن گفتم،
و تو پاسخی ندادی.
همان كه هيچ دهانی توان گفتنش را نداشت،
جز دهان من.
ای، تو.....زندگی چيزی جز پاكی است؟
با تو با متبسم ترين نفس جهان سخن گفتم،
و تو نشنيدی.
همان كه هيچ سينه ای توان نگهداريش را نداشت،
جز سينه من.
ای، تو.....زندگی چيزی جز لبخند است؟
با تو با عاشق ترين روح جهان سخن گفتم،
و تو حيرتی نكردی.
همان كه هيچ خوابی توان روياش را نداشت،
جز خواب من.
ای، تو...
زندگی چيزی جز عشق است؟
7 Comments:
هر چند خيلي هم سئوالات ساده اي نبود، ولي بي نهايت زيبا بود.ء آواز پاك زندگي و لبخند عشق بر لب هايتان همواره جاري.ء
ممنون آقای دری
آواز، پاكی، لبخند و عشق بر همه وجودتان و در همه لحظات زندگی تان جاری.
با تو با عاشق ترین روح جهان سخن گفتم
و تو حیرت نکردی
:
در این تکه ،هوشمندی شاعرانه ای هست که "اتفاق" را می سازد.شعر، زیبایی و همنشینی کلمات نیست، یک اتفاق است که باید بیفتد و در اینجا افتاده است
ظریف و نرم
و
با اجازه "حیرتی نکردی" را ویرایش کردم به "حیرت نکردی" چون حیرت اسم حالت است و یای نسبت نمی گیرد.
.
و اگر از من بپرسی، زندگی چیزی جز عشق و مرگ نیست
راستی این ندای"ای تو...!"هم خیلی خوب بود
.
هشتم مارس هم گرامی مان
!
هدیه ات را هم در وبلاگم ببین
:)
!نه
می گم کجای کار ایراد دارد که در ذهن ام نمی نشیندا
عجب چرتی نوشتم!!!
یعنی دلیلش را اشتباه گفتم
اینجا حیرت اصلاً اسم نیست و قسمتی از فعل است و برای همین یا نمی تواند بگیرد
یعنی فعل اینجا"حیرت کردن/حیرت نکردن
است
اگر حیرت را به جای اسم به کار ببریم می تواند یا بگیرد: حیرت ای که مایه ی جستجو نشود...خلاصه سوتی بانمکی بود! تا امدم بخوابم یکدفعه فهمیدم اشکال کار از کجا بود
;)
با پوزش از بیننده عزیز
شبتان بخیر
This comment has been removed by the author.
This comment has been removed by the author.
دُرُت اَپَر دُست،ء
:)
ممنون كه بهم سر زدی و ممنون از نظری كه دادی
در مورد يای نسبت (كه نه، يای وحدت) بايد بگم كه بنا به مقتضای ايجاد شده برای حفظ زيبايی شعر و رعايت يك روند يكسان در شعر (مثل نوشتن "حيرتی نكردی" همسان با "پاسخی ندادی" )كمی عمدا" اشتباه كرده ام
كه فكر می كنم در شعر اين يك كم قابل چشم پوشی است
:)
خوب باشی و الان مي آم كادوم رو می گيرم
Post a Comment
<< Home