Sunday, January 01, 2012


،گاه صبح پاییزی

میان بازی خورشید و ابرها

،و رخوت خمرآلود چای و شعر و عطر بابونه

.تو عاشقانه سر می رسی و مرا در آغوش می گیری


پس آن گاه

،همه را رها خواهم کرد

تا در میان پیچیدن جانمان به یکدیگر

.به رخوت خمرآلود عشق و شور و عطر تن تو دچار شوم

0 Comments:

Post a Comment

<< Home