ايزدمهر
Sunday, January 01, 2012
،گاه صبح پاییزی
میان بازی خورشید و ابرها
،و رخوت خمرآلود چای و شعر و عطر بابونه
.تو عاشقانه سر می رسی و مرا در آغوش می گیری
پس آن گاه
،همه را رها خواهم کرد
تا در میان پیچیدن جانمان به یکدیگر
.به رخوت خمرآلود عشق و شور و عطر تن تو دچار شوم
posted by ايزدمهر @
7:30 am
0 comments
0 Comments:
Post a Comment
<< Home
About Me
Name:
ايزدمهر
Location:
Iran
View my complete profile
Previous Posts
درنگی بر يك تخته سنگ
،آه ای ساده دل مغموم ..هرگز خواب های كودكيت تعبير ...
برای دستهايت
حوا - نويسش دوم
عاقبت روزی
چند سوال ساده
لالايی
حوا - نويسش اول
من دانای كل نيستم
جهان من
0 Comments:
Post a Comment
<< Home