من گم شده ام
،می ايستم و به اطرافم می نگرم
من چگونه به اين جا رسيده ام؟
كدامين راه، رويای پاك و روشنم را از من ربود؟
من كه هميشه خط براق كنار جاده را می پاييدم
.مبادا در هياهوی اين همه آدم و سوال و ترديد گم شوم
..............
من چگونه به اين جا رسيده ام؟
،شايد از سر آرزوی اشتباهم
دستان سرد ديو بی رويا
مرا از خواب های كودكيم ربود
.و رها كرد در اين سرزمين تاريك و اندوهبار
،شايد
،شايد از سر آرزويی اشتباه
.شايد از سر خواهشی بی مقدار
.................
افسوس كه خورشيد را در كرم شب تابی می جستم
.و دريا را در كاسه ای آب